معنی فارسی grouchiness

B1

بدخلقی، حالت یا شرایطی که فرد عصبانی و ناراحت به نظر می‌رسد.

The state of being irritable or in a bad mood.

example
معنی(example):

بدخلقی او باعث شد که نتوانیم از مهمانی لذت ببریم.

مثال:

His grouchiness made it hard to enjoy the party.

معنی(example):

بدخلقی گاهی می‌تواند نشانه‌ای از خستگی باشد.

مثال:

Grouchiness can sometimes be a sign of being tired.

معنی فارسی کلمه grouchiness

: معنی grouchiness به فارسی

بدخلقی، حالت یا شرایطی که فرد عصبانی و ناراحت به نظر می‌رسد.