معنی فارسی grough

B1

گراو، ناحیهٔ گلی یا گل‌آلود در زمین، به‌خصوص در محیط‌های طبیعی.

A muddy or boggy area, typically in a field or land.

example
معنی(example):

منطقه گل‌آلود در میدان به عنوان گراو شناخته می‌شود.

مثال:

The muddy area in the field is called a grough.

معنی(example):

ما از رفتن به گراو خودداری کردیم تا کفش‌هایمان تمیز بمانند.

مثال:

We avoided walking through the grough to keep our shoes clean.

معنی فارسی کلمه grough

: معنی grough به فارسی

گراو، ناحیهٔ گلی یا گل‌آلود در زمین، به‌خصوص در محیط‌های طبیعی.