معنی فارسی groundman
B1کارگری که به نگهداری و آمادهسازی زمینهای ورزشی و تاسیسات مرتبط میپردازد.
A person responsible for maintaining the grounds, especially in sports facilities.
- NOUN
example
معنی(example):
کارگر زمین زمین را برای بازی آماده کرد.
مثال:
The groundman prepared the field for the game.
معنی(example):
به عنوان یک کارگر زمین، کار او مراقبت از امکانات ورزشی بود.
مثال:
As a groundman, his job was to maintain the sports facilities.
معنی فارسی کلمه groundman
:
کارگری که به نگهداری و آمادهسازی زمینهای ورزشی و تاسیسات مرتبط میپردازد.