معنی فارسی groused

B2

عمل شکایت کردن به ویژه در مورد وضعیت یا موضوعی که ناخوشایند باشد.

To complain or grumble about something.

verb
معنی(verb):

To seek or shoot grouse.

معنی(verb):

To complain or grumble.

example
معنی(example):

او در مورد انتظار طولانی برای میز شکایت کرد.

مثال:

She groused about the long wait for the table.

معنی(example):

او همیشه وقتی که چیزها طبق خواسته‌اش پیش نمی‌رفت، شکایت می‌کرد.

مثال:

He always groused when things didn’t go his way.

معنی فارسی کلمه groused

: معنی groused به فارسی

عمل شکایت کردن به ویژه در مورد وضعیت یا موضوعی که ناخوشایند باشد.