معنی فارسی grouter

B1

دوغاب‌زن، ابزاری که برای پخش و اعمال دوغاب استفاده می‌شود.

A tool used to apply grout between tiles.

noun
معنی(noun):

One who grouts.

example
معنی(example):

او از دوغاب‌زن برای اعمال دوغاب استفاده می‌کند.

مثال:

He is using a grouter to apply grout.

معنی(example):

دوغاب‌زن کار را آسان‌تر می‌کند.

مثال:

The grouter makes the job easier.

معنی فارسی کلمه grouter

: معنی grouter به فارسی

دوغاب‌زن، ابزاری که برای پخش و اعمال دوغاب استفاده می‌شود.