معنی فارسی gruelly
B1در مورد چیزی که دارای بافتی رقیق و بیمزه است، به طور خاص اشاره به غذا یا داستانی که جذاب نیست.
Having a thin and unappetizing texture; often used to describe dullness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافت آبکی و رقیق فرنی باعث شد کمتر جذاب باشد.
مثال:
The gruelly texture of the porridge made it less appealing.
معنی(example):
او فیلم را به عنوان داشتن داستانی بیروح توصیف کرد.
مثال:
He described the film as having a gruelly plot.
معنی فارسی کلمه gruelly
:
در مورد چیزی که دارای بافتی رقیق و بیمزه است، به طور خاص اشاره به غذا یا داستانی که جذاب نیست.