معنی فارسی grumpiness

B1

حالتی از نارضایتی یا کج‌خلقی که در رفتار فرد مشخص می‌شود.

The quality of being irritable or ill-humored.

example
معنی(example):

ناراحتی او باعث شد که نتوانیم از مهمانی لذت ببریم.

مثال:

His grumpiness made it hard to enjoy the party.

معنی(example):

او معمولاً قبل از قهوه‌اش در صبح ناراحتی نشان می‌دهد.

مثال:

She often shows grumpiness in the morning before her coffee.

معنی فارسی کلمه grumpiness

: معنی grumpiness به فارسی

حالتی از نارضایتی یا کج‌خلقی که در رفتار فرد مشخص می‌شود.