معنی فارسی grumphies
B1نوعی نارضایتی یا ناهماهنگی از چیزی که فرد آن را نمیخواهد یا از آن ناراضی است.
Expressions of dissatisfaction or displeasure.
- NOUN
example
معنی(example):
گربه به من گلایه کرد وقتی خواستم او را نوازش کنم.
مثال:
The cat gave me grumphies when I tried to pet it.
معنی(example):
او درباره انجام تکالیفش گلایه کرد.
مثال:
She made grumphies about having to do her homework.
معنی فارسی کلمه grumphies
:
نوعی نارضایتی یا ناهماهنگی از چیزی که فرد آن را نمیخواهد یا از آن ناراضی است.