معنی فارسی grumping

B1 /ˈɡɹʌmpɪŋ/

غرغر کردن فرایند ابراز نارضایتی یا شکایت به طور مداوم و اغلب در حالی که ناراحت هستید.

The act of complaining or expressing dissatisfaction.

verb
معنی(verb):

To complain.

معنی(verb):

To be grumpy.

example
معنی(example):

او تمام روز درباره بار کاری‌اش غرغر کرد.

مثال:

He was grumping all day about his workload.

معنی(example):

بعد از اینکه ساعت‌ها غرغر کرد، بالاخره استراحتی کرد.

مثال:

After grumping for hours, he finally took a break.

معنی فارسی کلمه grumping

: معنی grumping به فارسی

غرغر کردن فرایند ابراز نارضایتی یا شکایت به طور مداوم و اغلب در حالی که ناراحت هستید.