معنی فارسی grundies

B1

یک اصطلاح غیررسمی برای زیرپوش یا لباس زیر.

A slang term for underwear.

noun
معنی(noun):

Underpants.

example
معنی(example):

او فراموش کرد که زیرپوش‌اش را بپوشد.

مثال:

He forgot to wear his grundies.

معنی(example):

او زیرپوش‌های جدیدی در حراج خرید.

مثال:

She bought new grundies on sale.

معنی فارسی کلمه grundies

: معنی grundies به فارسی

یک اصطلاح غیررسمی برای زیرپوش یا لباس زیر.