معنی فارسی grundy
B2گرندی، اصطلاحی که به فلسفه اخلاقی خاصی اشاره دارد.
A term often used to indicate a specific moral philosophy.
- NOUN
example
معنی(example):
گرندی اغلب برای اشاره به یک فلسفه اخلاقی خاص استفاده میشود.
مثال:
Grundy is often used to refer to a specific moral philosophy.
معنی(example):
استدلال او بر اساس اصول گرندی بود.
مثال:
Her argument was based on grundy principles.
معنی فارسی کلمه grundy
:
گرندی، اصطلاحی که به فلسفه اخلاقی خاصی اشاره دارد.