معنی فارسی guardful
B2مراقب، کسی که حواسش جمع است و در هر شرایطی احتیاط میکند.
Vigilantly cautious or alert; being on guard.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او همیشه در شرایط طوفانی مراقب بود.
مثال:
He was always guardful during the stormy weather.
معنی(example):
مراقب بودن میتواند از حوادث جلوگیری کند.
مثال:
Being guardful can prevent accidents.
معنی فارسی کلمه guardful
:
مراقب، کسی که حواسش جمع است و در هر شرایطی احتیاط میکند.