معنی فارسی guesstimated
B1برآورد تقریبی، به معنای تخمین زدن مقداری از چیزی بدون داشتن دادههای دقیق، عموماً بر اساس تخمین فردی.
An estimate made without complete information, often based on intuition or experience.
- verb
verb
معنی(verb):
To make a guesstimate.
معنی(verb):
To make a guesstimate of a specific quantity.
example
معنی(example):
من هزینه پروژه را برآورد تقریبی کردم.
مثال:
I guesstimated the cost of the project.
معنی(example):
او برآورد تقریبی کرد که چند نفر در این رویداد شرکت خواهند کرد.
مثال:
She guesstimated how many people would attend the event.
معنی فارسی کلمه guesstimated
:
برآورد تقریبی، به معنای تخمین زدن مقداری از چیزی بدون داشتن دادههای دقیق، عموماً بر اساس تخمین فردی.