معنی فارسی guiltful
B1حس گناه، احساس مسئولیت نسبت به یک عمل نادرست.
Feeling or expressing guilt.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از دروغ گفتن به دوستش احساس گناه کرد.
مثال:
She felt guiltful after lying to her friend.
معنی(example):
اظهار گناهکار او مشخص میکرد که چیزی را پنهان میکند.
مثال:
His guiltful expression made it clear that he was hiding something.
معنی فارسی کلمه guiltful
:
حس گناه، احساس مسئولیت نسبت به یک عمل نادرست.