معنی فارسی gumboils
B1دملی که در بافت لثه ایجاد میشود و معمولاً ناشی از عفونت است.
A painful swelling or abscess occurring in the gum tissue.
- noun
noun
معنی(noun):
A small suppurating inflamed spot on the gum.
example
معنی(example):
او یک دمل دردناک در لثه داشت که نیاز به درمان داشت.
مثال:
He had a painful gumboil that needed treatment.
معنی(example):
دملهای لثه میتوانند بهخاطر عفونتهای دندانی ایجاد شوند.
مثال:
Gumboils can be caused by dental infections.
معنی فارسی کلمه gumboils
:
دملی که در بافت لثه ایجاد میشود و معمولاً ناشی از عفونت است.