معنی فارسی gumdigging
B2فرایند جستجو و کندن برای پیدا کردن گام.
The process of searching and digging for gum or valuable materials.
- NOUN
example
معنی(example):
گامکاوی میتواند شغف سختی باشد.
مثال:
Gumdigging can be a tough job.
معنی(example):
بسیاری از افراد در فصل کمکاری به گامکاوی مشغول میشوند.
مثال:
Many people engage in gumdigging during the off-season.
معنی فارسی کلمه gumdigging
:
فرایند جستجو و کندن برای پیدا کردن گام.