معنی فارسی gumshoed
B1به معنای پیگیری یا تحقیق به شیوهای پنهانی و غیررسمی.
To investigate or pursue a matter stealthily; often associated with detective work.
- VERB
example
معنی(example):
کارآگاه در شهر به جمعآوری اطلاعات پرداخت.
مثال:
The detective gumshoed around town to gather information.
معنی(example):
پس از اینکه دوستانش به دنبال او رفتند، او سرانجام حقیقت را اعتراف کرد.
مثال:
After being gumshoed by her friends, she finally admitted the truth.
معنی فارسی کلمه gumshoed
:
به معنای پیگیری یا تحقیق به شیوهای پنهانی و غیررسمی.