معنی فارسی gunfought

B2

عملی که در آن افراد با سلاح‌های گرم به مبارزه می‌پردازند.

Engaged in combat using firearms in the past.

example
معنی(example):

دو جناح به مدت سال‌ها برای تصرف قلمرو با هم جنگیدند.

مثال:

The two factions gunfought over territory for years.

معنی(example):

سوابق تاریخی نشان می‌دهد که آنها در چندین مورد با هم جنگیدند.

مثال:

The historical records show how they gunfought on numerous occasions.

معنی فارسی کلمه gunfought

: معنی gunfought به فارسی

عملی که در آن افراد با سلاح‌های گرم به مبارزه می‌پردازند.