معنی فارسی gushingly

B1

به طرز شوق‌آور و اغراق‌آمیز صحبت کردن یا ابراز احساسات کردن.

In an excessively enthusiastic or effusive manner.

example
معنی(example):

گزارشگر به طرز شوق‌آور درباره محصول جدید صحبت کرد.

مثال:

The reporter spoke gushingly about the new product.

معنی(example):

او به طرز شوق‌آور هیجانش را درباره رویداد بیان کرد.

مثال:

She gushingly shared her excitement about the event.

معنی فارسی کلمه gushingly

: معنی gushingly به فارسی

به طرز شوق‌آور و اغراق‌آمیز صحبت کردن یا ابراز احساسات کردن.