معنی فارسی gussied

B1

آرایش کردن، بهبودی که به وسیله‌ی لوازم جانبی یا تزئینات انجام می‌شود.

To have dressed up or enhanced the appearance of something.

example
معنی(example):

او لباسش را با اکسسوری‌های جسورانه آرایش کرد.

مثال:

She gussied her outfit with bold accessories.

معنی(example):

او اتاقش را با دکورهای مدرن برای مهمانی آرایش کرد.

مثال:

He gussied his room with stylish decor for the party.

معنی فارسی کلمه gussied

: معنی gussied به فارسی

آرایش کردن، بهبودی که به وسیله‌ی لوازم جانبی یا تزئینات انجام می‌شود.