معنی فارسی gustless
B1به معنای بدون وزش باد و فاقد تحرک یا نشاط است.
Lacking wind or movement; stagnant.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتاق بدون پنجره باز بیچشم و پنجره و کهنه به نظر میرسید.
مثال:
The room felt gustless and stale without the open window.
معنی(example):
او بعدازظهرهای بیباد را برای خواندن کتابش ترجیح میداد.
مثال:
He preferred gustless afternoons for reading his book.
معنی فارسی کلمه gustless
:
به معنای بدون وزش باد و فاقد تحرک یا نشاط است.