معنی فارسی gyrostatically
B1به طور مرتبط با سیستمهای گیروستاتیک که در حفظ موقعیت مؤثرند.
In a manner related to gyrostatic systems which are effective in maintaining orientation.
- ADVERB
example
معنی(example):
سیستم به صورت گیروستاتیک برای تضمین پایداری بیشتر عمل میکند.
مثال:
The system operates gyrostatically for better stability.
معنی(example):
هنگامی که به طور گیروستاتیک حرکت میکنند، اشیا موقعیت خود را حفظ میکنند.
مثال:
When moving gyrostatically, objects maintain their orientation.
معنی فارسی کلمه gyrostatically
:به طور مرتبط با سیستمهای گیروستاتیک که در حفظ موقعیت مؤثرند.