معنی فارسی gyves
B2نوعی زنجیر یا قید که برای محدود کردن دست و پا استفاده میشود.
A type of shackles or fetters used to restrain the hands and feet.
- noun
noun
معنی(noun):
A shackle or fetter, especially for the leg.
example
معنی(example):
او در زنجیر گرفتار شد و به زندان برده شد.
مثال:
He was caught in gyves and taken to jail.
معنی(example):
زنجیرها سنگین و ناراحتکننده بودند.
مثال:
The gyves were heavy and uncomfortable.
معنی فارسی کلمه gyves
:
نوعی زنجیر یا قید که برای محدود کردن دست و پا استفاده میشود.