معنی فارسی haircutting
B1عمل یا فرایند کوتاه کردن یا شکل دادن به مو.
The act or process of cutting hair.
- NOUN
example
معنی(example):
مهارتهای برش مو برای یک آرایشگر ضروری است.
مثال:
Haircutting skills are essential for a hairstylist.
معنی(example):
او یک کلاس را برای بهبود تکنیکهای برش مو گذراند.
مثال:
He took a class to improve his haircutting techniques.
معنی فارسی کلمه haircutting
:
عمل یا فرایند کوتاه کردن یا شکل دادن به مو.