معنی فارسی half-cut
B1به وضعیتی گفته میشود که چیزی به طور نیمه بریده شده باشد.
Partially cut or divided into two.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک پیراهن نیمبری به مهمانی پوشید.
مثال:
She wore a half-cut dress to the party.
معنی(example):
پارچه نیمبری برای راحتتر مدیریت کردن بریده شد.
مثال:
The fabric was half-cut for easier handling.
معنی فارسی کلمه half-cut
:
به وضعیتی گفته میشود که چیزی به طور نیمه بریده شده باشد.