معنی فارسی haltered

B1

بسته شده به وسیله بند، در اینجا به سگ هایی اشاره دارد که برای جلوگیری از مختل شدن کنترل به بند بسته می‌شوند.

Secured with a halter; restrained or controlled.

verb
معنی(verb):

To place a halter on.

مثال:

What do you mean, you didn't halter the horses when we stopped for the night?

example
معنی(example):

سگ به بند بسته شد تا از فرار آن جلوگیری شود.

مثال:

The dog was haltered to prevent it from running away.

معنی(example):

او توله‌سگ را قبل از بیرون بردن به بند بست.

مثال:

She haltered the puppy before taking it outside.

معنی فارسی کلمه haltered

: معنی haltered به فارسی

بسته شده به وسیله بند، در اینجا به سگ هایی اشاره دارد که برای جلوگیری از مختل شدن کنترل به بند بسته می‌شوند.