معنی فارسی haltless
B1بدون توقف، مداوم و پیوسته.
Continuous; without stopping.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در طول ماراتن بدون توقف دوید.
مثال:
He ran in a haltless manner during the marathon.
معنی(example):
جریان بدون توقف رودخانه خیرهکننده بود.
مثال:
The haltless flow of the river was mesmerizing.
معنی فارسی کلمه haltless
:
بدون توقف، مداوم و پیوسته.