معنی فارسی handgrasp
B1گرفتن یک شیء با دقت و نیروی دست، معمولاً در زمینه کمک یا نقشی فعال.
An action of grasping or holding something firmly with the hand.
- VERB
example
معنی(example):
او به او یک دست دادن داد تا به او کمک کند بلند شود.
مثال:
She gave him a handgrasp to help him up.
معنی(example):
کودک به طور محکم بر روی اسباب بازی دست داشت.
مثال:
The child had a firm handgrasp on the toy.
معنی فارسی کلمه handgrasp
:
گرفتن یک شیء با دقت و نیروی دست، معمولاً در زمینه کمک یا نقشی فعال.