معنی فارسی handgriping
B1گرفتن جامد و مطمئن از یک شیء، که نشاندهنده کنترل و مهارت است.
The action of gripping something tightly with the hand.
- VERB
example
معنی(example):
دیدن او که با قدرت و ثبات دستگیره را میگرفت، جالب بود.
مثال:
His handgriping of the handle was firm and steady.
معنی(example):
او هنگام بالا رفتن از دیوار، دستگرفتن خوبی نشان داد.
مثال:
She showed good handgriping when climbing the wall.
معنی فارسی کلمه handgriping
:
گرفتن جامد و مطمئن از یک شیء، که نشاندهنده کنترل و مهارت است.