معنی فارسی handhole
B1سوراخ یا شکاف کوچک که اجازه میدهد دست به راحتی وارد شود.
A small opening designed for access by hand.
- NOUN
example
معنی(example):
او دستانش را به سمت سوراخ دستی دراز کرد تا به درون ماشین برود.
مثال:
He reached for the handhole to climb inside the machine.
معنی(example):
تکنسین نشان داد که کجا میتوان به سوراخ دستی دسترسی پیدا کرد.
مثال:
The technician pointed out the handhole for easier access.
معنی فارسی کلمه handhole
:
سوراخ یا شکاف کوچک که اجازه میدهد دست به راحتی وارد شود.