معنی فارسی harborward

B1

به سمت بندر بودن یا حرکت در جهت بندر را توصیف می‌کند.

In the direction of a harbor.

example
معنی(example):

کشتی به سمت بندر حرکت کرد تا پناه بگیرد.

مثال:

The ship sailed harborward to seek shelter.

معنی(example):

ما به سمت بندر حرکت کردیم چون طوفان نزدیک شد.

مثال:

We made our way harborward as the storm approached.

معنی فارسی کلمه harborward

: معنی harborward به فارسی

به سمت بندر بودن یا حرکت در جهت بندر را توصیف می‌کند.