معنی فارسی harbourless

B1

وضعیتی بدون دسترسی به بندر یا پناهگاه.

A condition lacking a harbor.

example
معنی(example):

ما خود را در یک محیط بدون بندر پیدا کردیم.

مثال:

We found ourselves in a harbourless environment.

معنی(example):

ملوانان در دریا بدون بندر احساس آسیب‌پذیری کردند.

مثال:

The sailors felt vulnerable in the harbourless sea.

معنی فارسی کلمه harbourless

: معنی harbourless به فارسی

وضعیتی بدون دسترسی به بندر یا پناهگاه.