معنی فارسی harmon
B1هماهنگی به معنای داشتن ترتیب مناسب و سازگار با دیگران است.
A state of agreement or harmonious arrangement.
- OTHER
example
معنی(example):
موسیقیدان با ارکستر به طرز کمالی هماهنگ نواخت.
مثال:
The musician played in perfect harmon with the orchestra.
معنی(example):
رنگها در نقاشی به طرز زیبایی با هم هماهنگ هستند.
مثال:
The colors in the painting harmon beautifully.
معنی فارسی کلمه harmon
:
هماهنگی به معنای داشتن ترتیب مناسب و سازگار با دیگران است.