معنی فارسی harmonial
B2به معنای مرتبط با ساختارهایی است که هماهنگی و توازن را در بر میگیرد.
Relating to harmony, especially in its balanced and orderly aspects.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار هماهنگی طراحی، آن را از نظر بصری جذاب میکند.
مثال:
The harmonial structure of the design makes it visually appealing.
معنی(example):
در علوم، یک رویکرد هماهنگی میتواند نتایج را بهبود بخشد.
مثال:
In sciences, a harmonial approach can improve results.
معنی فارسی کلمه harmonial
:
به معنای مرتبط با ساختارهایی است که هماهنگی و توازن را در بر میگیرد.