معنی فارسی harmonizations

B2

هماهنگی، فرآیند ترکیب صداها و ملودی‌ها به گونه‌ای که مکمل یکدیگر باشند و یک نتیجه زیبا ایجاد کند.

The arrangement of chords or melodies sung or played together to produce a pleasing effect.

noun
معنی(noun):

An act of harmonizing.

example
معنی(example):

هماهنگی‌های گروه کر تحسین‌برانگیز بود.

مثال:

The harmonizations of the choir were impressive.

معنی(example):

هماهنگی‌های مختلف می‌توانند عمق خاصی به یک آهنگ اضافه کنند.

مثال:

Different harmonizations can add depth to a song.

معنی فارسی کلمه harmonizations

: معنی harmonizations به فارسی

هماهنگی، فرآیند ترکیب صداها و ملودی‌ها به گونه‌ای که مکمل یکدیگر باشند و یک نتیجه زیبا ایجاد کند.