معنی فارسی harmost

B2

هارموست، شخصی در تاریخ که مسئول نظارت و اداره یک ناحیه بود.

A historical figure responsible for overseeing and administering a region.

example
معنی(example):

هارموست یک شخصیت تاریخی بود که مسئول نظارت بر یک منطقه بود.

مثال:

The harmost was a historical figure responsible for overseeing a region.

معنی(example):

در زمان‌های باستان، هارموست قدرت قابل توجهی بر امور محلی داشت.

مثال:

In ancient times, a harmost had significant power over local affairs.

معنی فارسی کلمه harmost

: معنی harmost به فارسی

هارموست، شخصی در تاریخ که مسئول نظارت و اداره یک ناحیه بود.