معنی فارسی harpless

B2

بی‌هارپ، توصیفی برای احساس فقدان یا نبودن عنصر موسیقی هارپ در طی یک رویداد یا زندگی.

Lacking a harp or feeling a disconnect from musical expression associated with the harp.

example
معنی(example):

با احساس بی‌هارپ بودن، او سازش را زمین گذاشت و از صحنه خارج شد.

مثال:

Feeling harpless, he put down his instrument and left the stage.

معنی(example):

پس از اجرا، او کمی بی‌هارپ احساس کرد و ارتباطش با هارپ را از دست داد.

مثال:

After the performance, she felt somewhat harpless, missing the connection to her harp.

معنی فارسی کلمه harpless

: معنی harpless به فارسی

بی‌هارپ، توصیفی برای احساس فقدان یا نبودن عنصر موسیقی هارپ در طی یک رویداد یا زندگی.