معنی فارسی have a bone to pick with someone
B2به معنای داشتن یک موضوع یا مشکلی با کسی است که باید حل شود.
To have a disagreement or grievance with someone.
- IDIOM
example
معنی(example):
من یک موضوعی با تو درباره پروژه دارم.
مثال:
I have a bone to pick with you about the project.
معنی(example):
او یک موضوعی با او درباره نیامدنش دارد.
مثال:
She has a bone to pick with him for not showing up.
معنی فارسی کلمه have a bone to pick with someone
:
به معنای داشتن یک موضوع یا مشکلی با کسی است که باید حل شود.