معنی فارسی have a bellyful
B2احساس خستگی یا ناخوشایندی از چیزی به دلیل تکرار یا افراط.
To be fed up or tired of something.
- IDIOM
example
معنی(example):
من از شکایات مشتریان به اندازه کافی خسته شدهام.
مثال:
I’ve had a bellyful of complaints from customers.
معنی(example):
بعد از جلسه طولانی، او از ایدهها به اندازه کافی خسته شده بود.
مثال:
After the long meeting, she had a bellyful of ideas.
معنی فارسی کلمه have a bellyful
:
احساس خستگی یا ناخوشایندی از چیزی به دلیل تکرار یا افراط.