معنی فارسی havenless

B1

حالت یا وضعیتی که در آن یک فرد از پناهگاه یا امنیت بی‌بهره است.

Without a place of safety or shelter.

example
معنی(example):

کودک بی‌پناه در شهر گم شده پرسه می‌زد.

مثال:

The havenless child wandered lost in the city.

معنی(example):

او پس از ترک خانه‌اش احساس بی‌پناهی می‌کرد.

مثال:

She felt havenless after leaving her home.

معنی فارسی کلمه havenless

: معنی havenless به فارسی

حالت یا وضعیتی که در آن یک فرد از پناهگاه یا امنیت بی‌بهره است.