معنی فارسی hawing
B1حالتی از تردید در صحبت یا عمل.
The act of hesitating in speech or action.
- VERB
example
معنی(example):
او در مورد اقدام بعدیش تردید میکرد.
مثال:
He was hawing about his next move.
معنی(example):
تردید کردن میتواند منجر به از دست دادن فرصتها شود.
مثال:
Hawing can lead to missed opportunities.
معنی فارسی کلمه hawing
:
حالتی از تردید در صحبت یا عمل.