معنی فارسی haymaking
B1فرآیند جمعآوری و خشک کردن علف برای استفاده به عنوان خوراک دام.
The process of cutting and drying grass to make hay.
- noun
noun
معنی(noun):
The cutting of grass and subsequently curing it to make hay as fodder for animals
example
معنی(example):
حیاتسازی بخشی مهم از کشاورزی است.
مثال:
Haymaking is an important part of farming.
معنی(example):
در تابستان، آنها زمان زیادی را به حیاتسازی اختصاص میدهند.
مثال:
During summer, they spend a lot of time haymaking.
معنی فارسی کلمه haymaking
:
فرآیند جمعآوری و خشک کردن علف برای استفاده به عنوان خوراک دام.