معنی فارسی haziest
B1مه آلودترین، شفافیت را از دست داده، زمانی که دید کم است و اشیاء به وضوح قابل مشاهده نیستند.
Having the least clarity; obscured or unclear due to mist or fog.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Thick or obscured with haze.
مثال:
a hazy view of the polluted city street
معنی(adjective):
Not clear or transparent.
معنی(adjective):
Obscure; confused; not clear.
مثال:
a hazy argument
example
معنی(example):
امروز مه‌آلودترین روز هفته است.
مثال:
Today is the haziest day of the week.
معنی(example):
هوا به حدی مه‌آلود بود که نمی‌توانستیم دور را ببینیم.
مثال:
The weather was so hazy that we couldn't see far.
معنی فارسی کلمه haziest
:
مه آلودترین، شفافیت را از دست داده، زمانی که دید کم است و اشیاء به وضوح قابل مشاهده نیستند.
