معنی فارسی headmould
B1قالبی که برای شکل دادن به سر یا بخشهایی از آن در مجسمهسازی استفاده میشود.
A mold specifically designed for creating a head or head section in sculpture.
- NOUN
example
معنی(example):
مجسمهساز یک قالب سر برای مجسمه ایجاد کرد.
مثال:
The sculptor created a headmould for the statue.
معنی(example):
او گچ را در قالب سر ریخت تا یک کپی بسازد.
مثال:
She poured plaster into the headmould to make a cast.
معنی فارسی کلمه headmould
:
قالبی که برای شکل دادن به سر یا بخشهایی از آن در مجسمهسازی استفاده میشود.