معنی فارسی headwall
B1دیوار انتهایی در مسیری کوهنوردی که معمولاً به عنوان آخرین مانع شناخته میشود.
The final vertical section of a climbing route, often a challenge for climbers.
- NOUN
example
معنی(example):
نکته حاکمیت کوهنوردان به دیوار سر رسید.
مثال:
The climbers reached the headwall at the summit.
معنی(example):
دیوار سر برای تیم یک صعود فنی چالشبرانگیز بود.
مثال:
The headwall presented a challenging technical climb for the team.
معنی فارسی کلمه headwall
:
دیوار انتهایی در مسیری کوهنوردی که معمولاً به عنوان آخرین مانع شناخته میشود.