معنی فارسی heartbrokenness

B1

دل‌شکستگی، حالتی از غم عمیق یا ناراحتی ناشی از جدایی یا آسیب به روابط عاطفی.

The state of experiencing deep sorrow or distress due to emotional loss.

example
معنی(example):

دل‌شکستگی که او احساس می‌کرد، طاقت‌فرسا بود.

مثال:

The heartbrokenness she felt was overwhelming.

معنی(example):

او نمی‌توانست از دل‌شکستگی ناشی از دست دادن دوستش فرار کند.

مثال:

He could not escape the heartbrokenness of losing his friend.

معنی فارسی کلمه heartbrokenness

: معنی heartbrokenness به فارسی

دل‌شکستگی، حالتی از غم عمیق یا ناراحتی ناشی از جدایی یا آسیب به روابط عاطفی.