معنی فارسی heartburning
B1سوزش قلب، احساسی آزاردهنده در قفسه سینه به علت بازگشت اسید معده به مری.
A burning sensation in the chest caused by acid reflux.
- NOUN
example
معنی(example):
بعد از وعده غذایی تند، او حس سوزش قلب را احساس کرد.
مثال:
After the spicy meal, he felt a heartburning sensation.
معنی(example):
سوزش قلب معمولاً زمانی اتفاق میافتد که خیلی سریع غذا بخورید.
مثال:
Heartburning often occurs when you eat too quickly.
معنی فارسی کلمه heartburning
:
سوزش قلب، احساسی آزاردهنده در قفسه سینه به علت بازگشت اسید معده به مری.