معنی فارسی hearthward
B1به سمت آتشکده یا محل زندگی، در اینجا به معنای حرکت به سوی خانه یا مکانی گرم و دلنشین است.
Towards the hearth or fireplace, often suggesting a return to home or a warm place.
- OTHER
example
معنی(example):
دود آتش به سمت آتشکده حرکت کرد.
مثال:
The smoke from the fire drifted hearthward.
معنی(example):
او بعد از یک روز طولانی به سمت آتشکده رفت.
مثال:
She walked hearthward after a long day.
معنی فارسی کلمه hearthward
:
به سمت آتشکده یا محل زندگی، در اینجا به معنای حرکت به سوی خانه یا مکانی گرم و دلنشین است.