معنی فارسی hebetated
B1به حالت کمهوش درآمدن، ناتوانی یا کاهش توان در فکر کردن.
Made less alert or less able to think clearly.
- VERB
example
معنی(example):
اثر دارو بعد از یک ساعت کمهوش شد.
مثال:
The effects of the drug were hebetated after one hour.
معنی(example):
او به دلیل کمبود خواب کمهوش شده بود.
مثال:
He became hebetated due to lack of sleep.
معنی فارسی کلمه hebetated
:
به حالت کمهوش درآمدن، ناتوانی یا کاهش توان در فکر کردن.