معنی فارسی hecticly

B1

به شیوه‌ای شلوغ و با عجله، بدون نظم.

In a manner characterized by intense activity and confusion.

example
معنی(example):

او به طور شلوغ کار کرد تا به مهلت برسد.

مثال:

He worked hecticly to meet the deadline.

معنی(example):

تیم به طور شلوغ به موقعیت غیرمنتظره پاسخ داد.

مثال:

The team responded hecticly to the unexpected situation.

معنی فارسی کلمه hecticly

: معنی hecticly به فارسی

به شیوه‌ای شلوغ و با عجله، بدون نظم.